غلط زدن
لغتنامه دهخدا
غلط زدن . [غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن . غلطیدن . گردیدن چیزی بر روی خود. به پهنا گردیدن . غلط خوردن :
من آن بنگی رند صوفی وشم
که دوزخ زند غلط درآتشم .
من آن بنگی رند صوفی وشم
که دوزخ زند غلط درآتشم .
ملافوقی یزدی (از آنندراج ).