غلغل زدن
لغتنامه دهخدا
غلغل زدن . [ غ ُ غ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جوشیدن با آواز. رجوع به غلغل شود. || بانگ و آواز برآوردن . شور و غوغا و فریاد برآوردن :
بهار است و از شوق هر بلبلی
به شاخ طرب میزند غلغلی .
بهار است و از شوق هر بلبلی
به شاخ طرب میزند غلغلی .
ملاطغرا (از آنندراج ).