ترجمه مقاله

غله دادن

لغت‌نامه دهخدا

غله دادن . [ غ َل ْ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) دادن گندم و جو و ارزن و امثال آن . دادن غله .غله کردن . || کرای سرای و کلبه و کاروانسرا و جز آن را دادن . رجوع به غَلَّه شود :
فراز گنبد سیمینش بنشستم به کام دل
ز زر و سیم گنبدرا به کام او دهم غله .

عسجدی .


- غله بازدادن ؛ سود دادن . بهره مندکردن :
صحبت چو غله نمیدهد باز
جان در غله دان خلوت انداز.

نظامی .


ترجمه مقاله