ترجمه مقاله

غلوله

لغت‌نامه دهخدا

غلوله . [ غ ُ لو ل َ / ل ِ ] (اِ) به معنی گلوله است چه در فارسی غین و گاف به هم تبدیل مییابند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). عجاجیر؛ غلوله ٔ خمیر، و آنکه بخورد آن را. (منتهی الارب ). رجوع به گلوله شود : و اندر خایه ٔ او غلوله های سخت پدید آمده بود چون بادریسه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
سبل از روی دیده برگیرد
به غلوله که چشم نآزارد.

شرف الدین پنجدهی .


|| به معنی جوش و هجوم نوشته اند مگر در کتاب معتبر به نظر نیامده . (غیاث اللغات ).
ترجمه مقاله