ترجمه مقاله

غمر

لغت‌نامه دهخدا

غمر. [ غ َ م َ ] (ع مص ) کینه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). کینه داشتن . غمر صدره علی ّ غمراً، غل . (اقرب الموارد). || چربش گرفتن دست ، و از آن است مندیل الغمر یعنی دستمال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بوی و مزه ٔگوشت برگردیدن . (منتهی الارب ). متغیر شدن و برگشتن مزه ٔ گوشت . (از اقرب الموارد). شمغند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || (اِ) گروه مردم از هر جای . گروه مردم . || چربش گوشت که به دست درماند. || کینه . ج ، غُمور. (منتهی الارب ). حقد. || مندیل الغمر؛ قاب دستمال ، جل قابشور. || (ص ) مرد ناآزموده کار. شخص بی تجربه . غَمر. غِمر. غُمر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله