ترجمه مقاله

غمز کردن

لغت‌نامه دهخدا

غمز کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن چینی کردن . سعایت . وشایت . (تاج المصادر بیهقی ) :
مرا غمز کردند کان پرسخن
به مهر نبی و علی شد کهن .

منسوب به فردوسی (از چهارمقاله ٔ عروضی ).


غمز کردندش که اینجا کودکی است
نامد او میدان که در وهم شکی است .

مولوی (مثنوی ).


ترجمه مقاله