غنایی
لغتنامه دهخدا
غنایی . [ غ ِ ] (اِخ ) محمد. شاعر عثمانی پسر اسکندربک که یکی از شاهزادگان اولاما بود که از ایران آمده بودند. او از صاحبان مقام بود. این بیت از اوست :
دگلدر خط که اطراف لب جانانه گلمشدر
جناب خضر در کیم چشمه ٔ حیوانه گلمشدر.
دگلدر خط که اطراف لب جانانه گلمشدر
جناب خضر در کیم چشمه ٔ حیوانه گلمشدر.
(از قاموس الاعلام ترکی ).