ترجمه مقاله

غنجار

لغت‌نامه دهخدا

غنجار. [ غ ُ ] (اِخ ) عیسی بن موسی تیمی بخاری . ملقب به غنجار. (منتهی الارب ). نرشخی در تاریخ بخارا گوید: دیگر (از قضاة بخارا) عیسی بن موسی التیمی المعروف به غنجار بود که رحمه اﷲ، او را قضا دادند قبول نکرد. (تاریخ بخارای نرشخی ص 3). در اللباب فی تهذیب الانساب آمده : غنجار لقب عیسی بن موسی تیمی (تیم قریش ) و مولای آنان و مکنی به ابواحمد بود و این لقب را بسبب سرخی گونه هایش به وی دادند. او عالم و فاضل و صدوق بود. اصل او از بخاراست و به عراق و حجاز و شام و مصر سفر کرد. از مالک و ثوری و ابن عیینه و لیث و دیگران روایت کرد، و ابن مبارک و آدم بن ابی ایاس و محمدبن سلام البیکندی و دیگران از وی روایت دارند. او به سال 185 هَ . ق . درگذشت .
ترجمه مقاله