غنودلغتنامه دهخداغنود. [ غ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) خفتن . (فرهنگ اوبهی ). آرمیدن و آسودن . استراحت و آسایش . وَسَن . رجوع به فرهنگ اسدی و غنودن شود.