ترجمه مقاله

غور

لغت‌نامه دهخدا

غور. (اِخ ) نام قومی که ساکن ولایت غور بودند. غوریان . غوریه . رجوع به غور و غوریان شود. || یک فرد از غوریان :
هست کار او و من چونانکه وقتی پیش از این
دهخدایی گفت با غوری فضولی در نسا
کای فضولی کو خراجت ؟ غور گفتا: برگرفت
شاه و پیغمبر زکوة از عور و احداث از نسا.

سنایی (از لباب الالباب چ 1335 ص 430).


آن شنیدی که در نواحی غور
بود جایی و مردمش همه کور
چند کور از میان آن کوران
نزد فیل آمدند از غوران .

سنایی (از انجمن آرا).


ترجمه مقاله