غول
لغتنامه دهخدا
غول . (اِخ ) نام زنی جادوگر. اسفندیار در خوان چهارم از هفت خوانی که از راه روئین دژ دید بکشته است :
ورا [ زن جادو را ] غول خوانند شاها بنام
بروز جوانی مشو پیش دام .
ورا [ زن جادو را ] غول خوانند شاها بنام
بروز جوانی مشو پیش دام .
فردوسی .