ترجمه مقاله

غژب

لغت‌نامه دهخدا

غژب . [ غ ُ ] (اِ) دانه ٔ انگوری راگویند که از خوشه جدا افتاده باشد و شیره و تخم در میانش باشد؛ یعنی تازه بود و خشک نشده باشد. (برهان قاطع). دانه ٔ انگور. (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ اوبهی ). دانه ٔ انگور که پخته و تازه باشد. (غیاث اللغات ). دانه ٔ انگور که شیره و تکس در میان آن باشد، و تکس تخم انگور را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). غژم . (برهان قاطع). غژب . (فرهنگ شعوری ). حب ّ. حبه ٔ انگور :
میی که اوت گواهی دهد [ همی ] که منم
به گونه و گهر اندر چهار جای تمام
عقیقم اندر غژب و زمرّدم در تاک
سهیلم اندر خم آفتابم اندر جام .

ابوالعلاء ششتری (از فرهنگ اسدی ).


چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژب
چو شیر صافی و پستانش بوده از پاشنگ .

عسجدی .


آن خوشه بین چنانک یکی خیک پرنبید
سربسته و نبرده بدو دست هیچکس
بر گونه ٔ سیاهی چشم است غژب او
هم بر مثال مردمه ٔ چشم از او تکس .

بهرامی (از فرهنگ اسدی ).


تو گفتی سیه غژب پاشنگ بود
و یا در دل شب شباهنگ بود.

اسدی (از آنندراج ) (انجمن آرا).



دیده ٔ حاسد به تو چون غژب انگور است سرخ
در لگدکوب عنا بادش جدا آب از تکس .

سوزنی .


از دست میر شیخ سحاب ار نمی برد
لعل و عقیق روید از رز به جای غژب .

شمس فخری (از آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ).


|| استخوان انگور. (از برهان قاطع). تکس تخم انگور. (فرهنگ جهانگیری ). استخوان . ستخوان . هسته . خسته . عُجم . || خوشه ٔ خرما. || خشم و قهر.(از برهان قاطع). غژم . (برهان قاطع). || سر پستان حیوان . || سر پستان گاو ماده . (از فرهنگ شعوری ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله