ترجمه مقاله

غیل

لغت‌نامه دهخدا

غیل . [ غ َ ] (ع مص ) شیر دادن زن بچه را در حال حاملگی . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). || (اِ) شیر که زن جماع کرده بچه را دهد یا شیر زن باردار و آن بغایت مضر است . (منتهی الارب ). شیری که زن در هنگام جماع یا بهنگام آبستنی به طفل دهد و آن بغایت مضر است در حق طفل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شیری که زن به بچه ٔ خود دهد در حال حاملگی . گویی : «ما سقیته غیلاً و لا حرمته قیلاً». (از اقرب الموارد). || (ص ) بازوی سطبر پرگوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ساعد غیل ؛ ساعدی فربه . (مهذب الاسماء). || کودک فربه کلان جثه . (منتهی الارب ). پسر تنومند وفربه ، و تأنیث آن غَیلَة. (از اقرب الموارد). || (اِ) آب بر روی زمین . (مهذب الاسماء). آب روان بر زمین . (غیاث اللغات ). آب روان که در کشتها رود، در حدیث آمده : ماسقی بالغیل ففیه العشر و ماسقی بالدلو ففیه نصف العشر. (منتهی الارب ). آب که بر روی زمین جاری شود. (از اقرب الموارد). در تداول مردم یمن ،نهر و چشمه . (دزی ج 2). || خط که بر چیزی کشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نگار جامه . (منتهی الارب ). نشانه در لباس . العلم فی الثوب . (از اقرب الموارد). || جامه ٔ فراخ .(منتهی الارب ). بعضی بمعنی جامه ٔ فراخ گفته اند. ج ، اَغیال . (از اقرب الموارد). || هر رودبار که در آن چشمه های روان باشد. (منتهی الارب ). هر وادیی که چشمه ها در آن جاری شود. (از اقرب الموارد). || هرچه دور باشد و نزدیک نماید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هر موضع با آب . (منتهی الارب ). هر جایی که در آن آب باشد. (از اقرب الموارد). || درختان انبوه و درهم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد ذیل غِیل ). || تَحَلَّل غَیَل ؛ ای تحلل یا غیلان من یمینک ، و غیل مرخم غیلان (نام کسی ) است ؛ یعنی ای غیلان ! در سوگند خود استثنا کن یا از سوگند خود به کفاره یا جز آن بیرون آی . (ازاقرب الموارد). رجوع به غیلان (اِخ نام مردی ) شود.
ترجمه مقاله