ترجمه مقاله

غیمان

لغت‌نامه دهخدا

غیمان . [ غ َ ] (اِخ ) (ذو...) یکی از اذواء حمیر (امرا و پادشاهان حمیر که القاب ایشان به «ذو» آغاز میشد) و او ابن خنیس بن کربال بن هانی بن اصبح بن زیدبن قیس بن صیفی بن زرعةبن سبا الاصغر بود. ابرهةبن صباح و محمدبن نضربن تریم از ذوغیمان (یا آل ذی غیمان ) هستند. (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله