ترجمه مقاله

غیور

لغت‌نامه دهخدا

غیور.[ غ َ ] (اِخ ) نواب اشجعالدوله غیور جنگ بهادر. از بزرگان و شاعران هند بود. بسال 1145 هَ . ق . متولد شد. نسبت وی به اویس قرنی میرسد. این رباعی از اوست :
سحر چو برق بت سرخ پوش رفت و گذشت
به یک کرشمه ٔ او عقل و هوش رفت و گذشت
طریق عشق ز پروانه میتوان آموخت
که سوخت جان عزیز و خموش رفت و گذشت .

(از صبح گلشن صص 301 - 302 به اختصار).


رجوع به کتاب مذکور شود.
ترجمه مقاله