ترجمه مقاله

فاترسین

لغت‌نامه دهخدا

فاترسین . [ ت َ ] (معرب ، اِ) اسپندان ، و آن تخمی است بغایت ریزه که آن را خردل میگویند. (برهان ). || سپندِ سوختن ، و آن تخمی باشد که بجهت دفع چشم زخم بر آتش ریزند. (برهان ). اسفند. اسپند. || بجای تای منقوط با شین (فاشرسین ) هم آمده است . (برهان ). رجوع به فاشرسین و فاترشین و فاتوسین شود.
ترجمه مقاله