ترجمه مقاله

فاجع

لغت‌نامه دهخدا

فاجع. [ ج ِ ] (ع ص ) دردناک . (آنندراج ). فجیع. || (اِ) غراب البین . (اقرب الموارد). آن قسم از زاغ که منقار و پاهای وی سرخ است . (ناظم الاطباء). زاغ دشتی . (آنندراج ). || (ص ) این کلمه برای زنان بصورت صفت بدون نشانه ٔ تأنیث بکار رود: امراءة فاجع؛ زن مصیبت زده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله