ترجمه مقاله

فاراب

لغت‌نامه دهخدا

فاراب . (اِخ ) نام بلوکی است از دهستان عمارلو از بخش رودبار شهرستان رشت . این دهستان در قسمت خاوری منجیل و شمال رودخانه ٔ شاهرود در دامنه و دره های جنوبی ارتفاعات عمارلو واقع شده و جایی کوهستانی و سردسیر است . تنهاقریه های نزدیک شاهرود هوای معتدل دارند. محصول عمده ٔ این دهستان گندم و جو دیمی و مختصر میوه است . شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری است . محصول ده برای مصرف اهالی کافی نیست و در زمستان بسیاری از آنها برای تأمین معاش به شهرهای گیلان میروند. مرکز دهستان قصبه ٔ جیرنده و قراء مهم آن کلیشم ، انبوه ، پاک ده ، منجیل و لوشان است . بطور کلی شامل 30 آبادی است و در حدود 11هزار تن جمعیت دارد.
ترجمه مقاله