ترجمه مقاله

فاسی

لغت‌نامه دهخدا

فاسی . (ع ص ) اخراج کننده ٔ باد از مخرج بدون ایجاد صوت . اسم فاعل از فسو وفساء است که بمعنی اخراج باد از مخرج بدون ایجاد صوت است . (از اقرب الموارد). || (اِ) تخمی است سرخ و خمیده و تلخ ، و غلاف او مثل خرنوب و برگش مانند برگ نخود، و در میان گندم و جو میروید، و به یونانی اندروصارون نامند. در اول گرم و تر و لطیف و قابض و مفتح سده ٔ احشاء و جهت درد مفاصل و عسرالنفس و سپرز نافع، و فرزجه ٔ او با عسل مانع حمل ، و شرب جوشانیده ٔ او در روغن زیتون کشنده ٔ کرم معده ، و قدر شربتش دو درهم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فاس شود. || (ص نسبی ) منسوب به شهر فاس که بلد معروفی است در مغرب اقصی . (سمعانی ). رجوع به فاس شود.
ترجمه مقاله