ترجمه مقاله

فاش گردانیدن

لغت‌نامه دهخدا

فاش گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار ساختن . (یادداشت بخط مؤلف ) : و تو را مقرر است که فاش گردانیدن این حدیث از جهت من ناممکن است . (کلیله و دمنه ). فاش کردن . رجوع به فاش و فاش کردن شود.
ترجمه مقاله