ترجمه مقاله

فاظ

لغت‌نامه دهخدا

فاظ. (اِ) صاحب منهاج گوید و صاحب جامع: آن دوایی ترکی است که دفع مجموع زهرها و گزیدگیها کند. چون به آب سرد بیاشامند دردهای سخت ساکن گرداند. مؤلف گوید: ظن من آبی است که جدوار است که از طرف ختا می آورند. (اختیارات بدیعی ). در برهان با این معنی «فاط» (با طاء بی نقطه ) ضبط شده است . رجوع به فاط شود.
ترجمه مقاله