فال گرفتن
لغتنامه دهخدا
فال گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فال زدن :
کسی در عشق فال بد نگیرد
وگر گیرد برای خود نگیرد.
چرخ از رخ مه جمال گیرد
مجنون به رخ تو فال گیرد.
رجوع به فال زدن شود.
کسی در عشق فال بد نگیرد
وگر گیرد برای خود نگیرد.
نظامی .
چرخ از رخ مه جمال گیرد
مجنون به رخ تو فال گیرد.
نظامی .
رجوع به فال زدن شود.