ترجمه مقاله

فانوس

لغت‌نامه دهخدا

فانوس . (یونانی ، اِ) هر چراغی که جهت روشن کردن مسافت زیادی بر بالای بلندی مانند منار و جز آن ، نصب کنند. (ناظم الاطباء). || آلتی که از مواد غیر حاجب نور سازند. خواه آن ماده شیشه و بلور باشد یا کاغذ یا پارچه و در آن چراغ گذارند تا از باد محفوظ بماند. (ناظم الاطباء). گمان میکنم این کلمه از یونانی فانس گرفته شده باشد که بمعنی شفاف است . پیراهن شمع را با ماده ٔ خاص شفافی میساختند که نور را زیاد میکرد. (از یادداشت های مؤلف ). || چراغ محفظه داری که در آمدورفت با خود بردارند، و هموج [ هََ / هَِ / هَُ ] نیز گویند. (از ناظم الاطباء). || در اصل بمعنی سخن چین ، و فانوس شمع را از این جهت گویند که روشنی بیرون دهد. (منتهی الارب ). نمام . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله