ترجمه مقاله

فختج

لغت‌نامه دهخدا

فختج . [ ف ُ ت َ / ف َ ت َ ] (معرب ، ص ) معرب پخته . رجوع به می پخته شود. (یادداشت بخط مؤلف ). بختج است که در پیش گذشت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). مطبوخ . (اقرب الموارد). رجوع به پخته شود.
ترجمه مقاله