فخفره
لغتنامه دهخدا
فخفره . [ ف َف َ رَ / رِ ] (اِ) سبوس آرد گندم و آرد جو را گویند. (برهان ). نخاله . (فهرست مخزن الادویه ) :
فخری مکن بر آنکه تو میده ٔ بره خوری
یارت به آب درزده یک نان فخفره .
آن یکی میخورد نان فخفره
گفت سائل چون بدین داری شره ؟
فخری مکن بر آنکه تو میده ٔ بره خوری
یارت به آب درزده یک نان فخفره .
ناصرخسرو.
آن یکی میخورد نان فخفره
گفت سائل چون بدین داری شره ؟
مولوی .