ترجمه مقاله

فخ

لغت‌نامه دهخدا

فخ . [ ف َخ خ ] (ع مص ) خرخر کردن نائم در خواب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آواز دادن مار. (اقرب الموارد). رجوع به فح شود. || (اِمص ) فروهشتگی هر دو پای . (منتهی الارب ). فروهشتن هر دو پای . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله