ترجمه مقاله

فدک

لغت‌نامه دهخدا

فدک . [ ف َ دَ ] (اِخ ) قریه ای در حجاز که از آنجا تا مدینه دو روز راه است ، و گویند سه بخش بوده است و هنگامی که رسول اکرم خیبر و قلاع آن رافتح کرد، سه قلعه پایداری کردند و محاصره ٔ آنها به دشواری گرایید، و اهل فدک قاصدی نزد رسول خدا فرستادند که اموال و میوه های خود را به نصف ، تقسیم و مصالحه نمایند، و رسول (ص ) این غنیمت جنگی را پذیرفت . در این ناحیه چشمه ها و نخلستانهایی بود و سپس عمر بر آن دست انداخت و هنگامی که فتوح مسلمین وسعت یافت آن را به ورثه ٔ رسول اکرم بازداد. بر سر این ده بین علی و عباس بن عبدالمطلب اختلاف بود. علی میگفت : آن را رسول اکرم در زمان خود به فاطمه بخشیده است و عباس آن را ملک رسول میدانست و خود را وارث او میشمرد و سرانجام عمربن عبدالعزیز در زمان خلافت خود به والی مدینه دستور داد که آن را به فرزندان فاطمه واگذارد. درباره ٔ این ده سخن بسیار است و در اینکه بعد از رسول اکرم کار آن به کجا کشید اختلاف روایت موجود است . (از معجم البلدان ). دهی که پیغمبر (ص ) در آنجا باغ خرما داشت . (غیاث از صراح ). این در خیبر بود و رسول اکرم آن را به فاطمه علیهاالسلام بخشید و ابوبکر از او بازگرفت . (یادداشت بخط مؤلف ). دهی است به خیبر، و از آن ده است فدکی . (منتهی الارب ). و این ده را به نام فدک پسر حام بن نوح خوانده اند. (منتهی الارب ) :
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله