فراآمدن
لغتنامه دهخدا
فراآمدن . [ ف َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیش آمدن :
برخیز و فراآی و قدح پر کن و پیش آر
زآن باده که تابنده شود زو شب تاری .
رجوع به فرا شود.
برخیز و فراآی و قدح پر کن و پیش آر
زآن باده که تابنده شود زو شب تاری .
فرخی .
رجوع به فرا شود.