ترجمه مقاله

فراخ روی

لغت‌نامه دهخدا

فراخ روی . [ ف َ رَ ] (حامص مرکب ) گشادبازی . (یادداشت بخط مؤلف ) :
مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی
که وقت دفع تو گردد مجال دشمن تنگ .

سعدی (گلستان ).


رجوع به فراخ رو شود.
ترجمه مقاله