ترجمه مقاله

فراسة

لغت‌نامه دهخدا

فراسة. [ ف ِ س َ ] (ع اِمص ) اسم است تفرس را، و آن استدلال به امور آشکار است بر امور پنهانی . (اقرب الموارد). دانایی به نشان و نظر. اسم است تفرس را و منه الحدیث : اتقوا فراسة المؤمن . (منتهی الارب ). علمی که به وسیله ٔ آن از خلقت مردم پی به اخلاق برند. (یادداشت به خط مؤلف ). علمی که بدان اخلاق انسان از هیأت و مزاج و توابع او دریافته شود، و حاصلش استدلال به خلق ظاهردرباره ٔ خلق باطن است . علم فراست علمی است که معدودو در فروع علوم طبیعی است . علم به قوانینی است که به وسیله ٔ آن قوانین شناخته میشود امور نهانی به واسطه ٔبینایی در امور آشکار و موضوع این علم علامات امور آشکار در بدن انسان است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح تصوف ) در اصطلاح اهل حقیقت ، مکاشفه ٔ یقین و معاینه ٔ غیب است . (تعریفات ). نزد اهل سلوک ، اطلاع یافتن بر مکاشفه ٔ یقین و معاینه ٔ سِرّ است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). نیز گفته اند اطلاع خداوند بر آنچه در دل باشد تا دل نیز به نور اطلاع خداوندی بررازهای غیب آگاهی یابد و این معنی عبارت از نوری است که پیغمبر اکرم (ص ) فرموده : المؤمن ینظر بنور اﷲ.(از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به فِراست شود.
ترجمه مقاله