ترجمه مقاله

فرایض

لغت‌نامه دهخدا

فرایض . [ ف َ ی ِ ] (ع اِ) فرائض . ج ِ فریضة. واجبات : جواب نامه ها بر این جمله داد که حدیث خانان ترکستان ، ازفرایض است به ایشان مکاتبت کردن . (تاریخ بیهقی ). ازفرایض احکام جهانداری آن است که به تلافی خللها... مبادرت شود. (کلیله و دمنه ). به شرایط خدمت و فرایض طاعت قیام نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و رجوع به فرائض شود. || (اصطلاح فقه ) علمی که بدان تقسیم ترکه میان وارثان کنند. و رجوع به فرائض شود.
ترجمه مقاله