ترجمه مقاله

فرزان

لغت‌نامه دهخدا

فرزان . [ ف ِ ] (معرب ، اِ) فرزین شطرنج . معرب است . ج ، فرازین . (منتهی الارب ). مهره ای باشد از جمله ٔ مهره های شطرنج وآن به منزله ٔ وزیر است . (برهان ). رجوع به فرز شود.
ترجمه مقاله