ترجمه مقاله

فرش انداز

لغت‌نامه دهخدا

فرش انداز. [ ف َ اَ ] (نف مرکب ) فرش افگن . فراش . || (اِ مرکب ) مساحت مضروب جایی . سطحی که فرش در آن گسترده شود. (یادداشت به خط مؤلف ) : ... و طول فرش انداز ایوان چهل وهشت ذرع . (از سفرنامه ٔ ناصرالدین شاه ). رجوع به فرش شود.
ترجمه مقاله