ترجمه مقاله

فرفره

لغت‌نامه دهخدا

فرفره .[ ف َ ف َ / ف ِ ف ِ رَ / رِ ] (اِ) فرفر که زود و تعجیل و شتاب در کارها و گفته ها و نوشته ها باشد. || چرمی مدور که اطفال ریسمانی در آن گذارند و درکشاکش آورند. (برهان ). هر بازیچه که با کشیدن یا به کمک باد بچرخد. (یادداشت به خط مؤلف ) :
با بی قرار دهر مجوی ای پسر قرار
عمرت مده به باد به افسون و فرفره .

ناصرخسرو.


رجوع به فرفر و فرفروک شود. || بادزن را نیز گویند. || کاغذپاره ای را هم گفته اند که طفلان بر چوبی تعبیه کنند و به دست گیرند و رو به باد بایستند تا باد آن را به گردش درآورد. (برهان ).
ترجمه مقاله