فرمانیلغتنامه دهخدافرمانی . [ ف َ] (ص نسبی ) به فرمان . مطیع. فرمان بردار : گر بدو بنگری امروز یکی لحظت طاعتی گردد و بیچاره و فرمانی .ناصرخسرو.