فرمان رسیدن
لغتنامه دهخدا
فرمان رسیدن . [ ف َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایت از اجل مقدر رسیدن . (آنندراج ) :
دوست رضا میدهد از سر جان خاستن
عذر میار ای حسن خیز که فرمان رسید.
رجوع به فرمان شود.
دوست رضا میدهد از سر جان خاستن
عذر میار ای حسن خیز که فرمان رسید.
حسن دهلوی .
رجوع به فرمان شود.