ترجمه مقاله

فرنک

لغت‌نامه دهخدا

فرنک . [ ف ِ ن َ ] (اِ) همان بازی طفلان که فرفره میگویند. (آنندراج ). همان فرفره یعنی چوبکی که اطفال گردانند. (جهانگیری ). چوبکی است پهن و مدور که پایین آن را تیز سازند و بلندی آن را آنقدر کنند که به دو انگشت گرفته توان گردانید.(برهان ). رجوع به فرفر، فرفرک ، فرفره و فرنگ شود.
ترجمه مقاله