ترجمه مقاله

فرنگ

لغت‌نامه دهخدا

فرنگ . [ ف َ رَ ] (اِخ ) مفرس فرنس و فرنج معرب آن است . (انجمن آرا). کشور فرانسه . فرنس :
سگبانْت شه فرنگ یابم
دربان شه عسقلان ببینم .

خاقانی .


یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ ؟

سعدی .


اسیر قید فرنگ شدم . (گلستان ). رجوع به فرانسه شود. || معروف است و به عربی نصاری گویند. (برهان ). نصاری به مسیحیان اطلاق شود و فرنگ به قوم فرانک و توسعاً اروپاییان خواه مسیحی و خواه غیرمسیحی باشند و چون غالب اروپاییان مسیحی اند من باب اطلاق کل به جزء به نصاری نیز اطلاق شده و نیز فرنگ را به جای فرنگی به کار برده و به فرنگان جمع بسته اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : در این سال به غزو کفار فرنگ اقدام نموده بین الجانبین جنگی صعب اتفاق افتاده ... (حبیب السیر). رجوع به فرنگی شود.
ترجمه مقاله