ترجمه مقاله

فرنی

لغت‌نامه دهخدا

فرنی . [ ف ُ نی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) نان زفتی که پس از برشته کردن بدان روغن و شیر و شکر ریزند. منسوب به فرن که تنور بزرگی است . (یادداشت بخط مؤلف ). نان که کرانه هایش در میان فراهم آورند و بریان کرده به روغن و شیر و شکر تر سازند. || نان گرده ٔ سطبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نان در فرین پخته . || (ص ) مرد درشت اندام . (منتهی الارب ). رجل غلیظ. (اقرب الموارد). || سگ سطبر فربه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله