فروخت
لغتنامه دهخدا
فروخت . [ ف ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) مقابل خرید و ابتیاع . فروش . بیع. (یادداشت بخط مؤلف ) :
پر از خورد و داد و خرید و فروخت
تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت .
ز داد و دهش وز خرید و فروخت
تو گفتی همی شارسان برفروخت .
هرکه بخواهد برگیرد و خرید و فروخت در میان چکار دارد؟ (تذکرة الاولیاء عطار). رجوع به فروختن شود.
پر از خورد و داد و خرید و فروخت
تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت .
فردوسی .
ز داد و دهش وز خرید و فروخت
تو گفتی همی شارسان برفروخت .
فردوسی .
هرکه بخواهد برگیرد و خرید و فروخت در میان چکار دارد؟ (تذکرة الاولیاء عطار). رجوع به فروختن شود.