ترجمه مقاله

فروداشت

لغت‌نامه دهخدا

فروداشت . [ ف ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان ). (اصطلاح موسیقی ) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسید
هرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو باد.

مجیر بیلقانی .


|| به انتها رسانیدن کارها را نیز گفته اند. (برهان ).
ترجمه مقاله