فرودیدنلغتنامه دهخدافرودیدن . [ ف ُ دی دَ ] (مص مرکب ) نگاه کردن . تماشا کردن . به دقت نگریستن : چون فرودید چارگوشه ٔ باغ ساحتی دید چون بهشت فراغ .نظامی .