فروفتادنلغتنامه دهخدافروفتادن . [ ف ُ ف ُدَ ] (مص مرکب ) بپایین افتادن . افتادن : چو عاشق دید کآن معشوق چالاک فروخواهد فتاد از باد بر خاک .نظامی .