ترجمه مقاله

فروکش

لغت‌نامه دهخدا

فروکش . [ف ُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) فرودآینده در جای ، و اقامت کننده به مکانی . || (اِمص مرکب ) به معنی مصدر نیز آمده است ، یعنی فرود آمدن در جایی . (غیاث ).
ترکیب ها:
- فروکش شدن ؛ فروکش کردن .رجوع بدین مدخل ها شود.
|| به معنی فرو رفتن نیز باشد چنانکه آب در زمین فروکش کند.
ترجمه مقاله