ترجمه مقاله

فریدالدین

لغت‌نامه دهخدا

فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) کاتب خراسانی .در خدمت سلطان سنجر ملازمت داشته و رایت شاگردی انوری را برمی افراشته است و نیز سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه را مدح کرده است . در کمالات معروف روزگار خود بوده و از اشعار خوب او مسمطی است که در آن لغت های «دست » و «پای » را در مصراعهای بند اول التزام کرده است و در بند دوم «شب » و «روز» را و همچنین در بندهای دیگر کلمات دیگر را. و این دوبیتی معروف که در قدح پیش بینی طوفان توسط انوری است اثر طبع فریدالدین است :
گفت انوری که از مدد بادهای سخت
ویران شود عمارت و که ، بر سر ثری .
در روز حکم او نوزیده ست هیچ باد
یا مرسل الریاح تو دانی و انوری .
نیز او را پس از شکست سلطان سنجر از لشکر گورخان ختایی و نجات او به دست ملک تاج الدین ابوالفضل سیستانی یک رباعی جالب است :
شاها ز سنان تو جهانی شد راست
تیغ تو چهل سال ز اعدا کین خواست
گر چشم بدی رسید آن هم ز قضاست
کآن کس که به یک حال بمانده ست خداست .
(از مجمع الفصحای رضاقلی هدایت چ سنگی تهران ج 1 ص 377 به اختصار). ظاهراً این شعر مربوط به حکم نجومی انوری از شاعر دیگری است و مؤلف مجمع الفصحاء به اشتباه آن را به فرید کاتب نسبت داده است .
ترجمه مقاله