ترجمه مقاله

فریش

لغت‌نامه دهخدا

فریش . [ ف َ ] (ع ص ) اسب ماده ٔ هفت روزه ٔ بچه داده و کذا کل ذات حافر بعد نتاجها بسبعة ایام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اسب ماده ٔ نوزاده . ج ، فرائش . (منتهی الارب ). اسب ماده ای که به تازگی وضع حمل کرده باشد. || دختر وطی کرده . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله