ترجمه مقاله

فش

لغت‌نامه دهخدا

فش . [ ف َش ش ] (ع اِ) بار درخت ینبوت . (منتهی الارب ). و واحد آن فشة است . (از اقرب الموارد). || غیبة و سخن چینی . || مرد گول . || نوعی از درخت خاردار که خرنوب نامندش . || خروب . || فراهم آمدنگاه آب . || گلیم درشت باریک تار. || (مص ) بیرون کردن باد را از مشک . || آروغ دادن . || به شتاب دوشیدن ناقه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در پی دزدی اندک و حقیر رفتن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله