فغان درگرفتنلغتنامه دهخدافغان درگرفتن . [ ف َ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فغان کردن . فریاد برآوردن . فغان برآوردن : در ملک این لفظ چنان درگرفت کآه برآورد و فغان درگرفت .نظامی .