فلرزنگ
لغتنامه دهخدا
فلرزنگ . [ ف َ ل َ زَ ] (اِ) به معنی فلرز است که خوردنی و طعامی باشد که از مهمانیها برداشته به جای دیگر برند. (برهان ). فلرز. دستار.دستمال . لارزه . بدرزه . (یادداشت مؤلف ) :
آن زن از دکان فرودآمد چو باد
پس فلرزنگش به دست اندر نهاد.
رجوع به فلرز شود.
آن زن از دکان فرودآمد چو باد
پس فلرزنگش به دست اندر نهاد.
رودکی .
رجوع به فلرز شود.