فلوات
لغتنامه دهخدا
فلوات . [ ف َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ فلاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیابانها. (یادداشت مؤلف ) :
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنارفراتی ؟
رجوع به فلاة شود.
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنارفراتی ؟
سعدی .
رجوع به فلاة شود.